هر از چند گاهی که به دور و بر خود نگاه می کنم اینچنین سوالاتی برام پیش میاد. مثلا کیبورد را چه کسی احتراع کرد. البته واقعا برام اسم شخص مهم نیست ولی برام این مهمه که چطور افرادی به این زیبایی به ایجاد چنین ابزار ارزشمندی دست می زنند. بسیاری از تجهیزاتی که می بینیم پس از فکر و تلاش یکنفر و یا یک گروه ایجاد شده است. عملا فرق مخترعین با ما چیست؟ البته واقعیتش منظورم برخی از مخترعین وطنی نیست که هر روز اختراع هایی دارند که در جهان اول است؟!!!

واقعا اونها چطور به جهان نگاه می کنند و چطور اطراف را می بینند؟ 

آنطور که من می دانم داشتن علم و دانش و ... در اختراع ها خیلی مهم نیست. اینکه فردی به خوبی اطراف خود را ببیند و کسری ها و نیازها را به خوبی درک کند از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.

اجازه دهید مثالی بزنم.

فرض کنید من متوجه می شوم که برای انتقال یک جسم از یک ناحیه به ناحیه دیگر نیاز به ابزاری است که این انتقال را انجام دهد. محدودیتها و موارد مربوط به آن را که در ذهنم شکل گرفته است را به یک طراح اعلام می کنم و او برایم نقشه های مربوطه را ارائه می دهد و آنگاه به کارگاه می روم و آنرا می سازم و کم کم بهبود می دهم.

لذا در این پروسه نیاز به دانش ساخت و طراحی ندارم. البته اگر این دانش ها را داشته باشم قطعا بهتر و مفیدتر در طراحی و ساخت عمل می کنم ولی مشکل اینه که اگه اون دانش ها را داشته باشم آنگاه دیگه فکرم هم احتمال اینکه به سادگی پرواز کنه و ایده بدهد کمتر خواهد بود.

 

این موضوع یه کم شاید در نوشتار سخت باشد ولی برای اختراع نیاز به فکر باز و بدون محدودیت است و خوب دیدن و حس کردن اطراف