همیشه این بحث آقازاده ها و پارتی دارها از بچگی در ذهن من بود و به نوعی با آن درگیر بودم. همیشه با مسائل اینچنینی و پارتی بازی و ناشایسته سالاری مشکل بنیادی داشتم. هر چه بیشتر می گذرد هم این مشکل من بیشتر از پیش میشه. البته در این دعوا ظاهرا طرف مقابل در حال پیروزیه و کمر من را به خاک می ماله

 

راستش این بحث ژن های خوب که مطرح شد یه کم خیالم راحت شد که اینا کلا با ماها فرق دارند و یه جوری نژاد برتر هستند. اینطوری کمتر اذیت میشم. قبول اینکه شهروند درجه دوم و یا چندم هستم با اینکه شاید یه جورایی شبیه برده داری و نظام طبقاتی به نظر بیاد ولی ولقعا از لحاظ ذهنی بهتره. اینکه اونا نژادشون بهتره و ژن خوبی دارند خب آدم بهتر قبول می کنه و بهتر حس بردگی خودم را پذیرفتم.

فقط کاش این اربابان عزیز و دوست داشتنی را در همان کاخ های خود محصور می کردند تا با ما ژنهای داغون حشر و نشر نداشته باشند. اینطوری علاوه بر اینکه دامان اونا پاکتر می ماند علاوه بر این محیط کار ما هم 

 

امان امان