بعضی مطالب را چندین بار می نویسم و اگر لازم باشه هزاران بار دیگر هم می نویسم. چرا؟ چون آنقدر برام مهم هستند که باید بنویسم.

این چیزهایی که می نویسم شاید خنده دار باشه و برای اون افرادی که اصول مدیریت را نگاشته اند جوکی بیش نباشد ولی به هر حال اینها شاید برای اونها جوک باشه ولی برای ما خاطره است.

 

مدیریت یعنی اینکه یک فردی از توانایی های شخصی و مدیریتی استفاده کند تا سیستم تحت مدیریت خود را ارتقاء بخشد ولی آیا می توان درک کرد که منافع یک سازمان با منافع مدیر مربوطه در تضاد باشد و یا در یک راستا نباشد؟

بله امکان دارد.

در حال حاضر بسیاری از مدیران خصولتی و دولتی هستند که همراستا با منافع سازمان و شرکت مربوطه نیستند. یعنی چه؟ یعنی اینکه آن شرکت و یا سازمان فقط یک سکوی پرتاب برایشان است و یک گاو نه من شیر ده. در راستای منافع شخصی تمام استفاده های ممکن را از آن شرکت می کنند تا به منافع شخصی دست یابند.

خب مسلم است که در این شرایط منافع نه تنها هم راستا نمی شود بلکه در تناقض هم خواهد شد.

به این طریق اصول مدیریت جابجا گردیده است و ما ایجاد کننده نوع جدیدی از مدیریت شده ایم که دنیا را متحیر خواهد کرد.

 

ما اینیم