وقتی کلمه نخبه را می شنویم سریعا به یاد ریاضیات و حل مسائل لاینحل می افتیم. ولی واقعا نخبه بودن چیست و نخبه کیست؟ دسته بندی های مختلفی برای نخبه ها وجود دارد و این افراد به نوعی سرآمد های زمینه خود هستند. 

 

نخبه های هوشی:

این افراد دارای هوش و یا آی کیو بالای می باشند و در محیط مناسب می توانند منجر به تولید علم و نظریه های طوفانی شوند. این افرادی که منجر به تغییرات عمده در زندگی بشریت می شوند بسیار محدود هستند ولی نه به این دلیل که نخبگان هوشی بسیار کم هستند بلکه به این دلیل که این افراد باید در جایگاه مکانی و زمانی مناسب قرار گیرند. 

این افراد اگر در فضا و بستر مناسب قرار نگیرند خیلی موثر نخواهند بود و لذا تنها زمانی قادر به حرکت هستند که شرایط دست به دست هم داده باشد.

 

نخبه های ریسکی:

این افراد گروه بسیار موثر در جوامع هستند. این افراد غالبا افرادی هستند که با توجه به پذیرش ریسک بالا، می توانند سرمایه داران جامعه شوند. بعنوان مثال بازرگانان موف را می توان از این دسته دانست. 

 

حتی افرادی که مهاجرت می کنند را نیز می توان در دسته بندی نخبه های ریسک پذیر قرار داد. این گونه افراد به راحتی ریسک را می پذیرند و خطر می کنند و با کمترین تلنگر به تغییر شرایط دست می زنند.

 

در جوامع غیر پیشرفته مانند ایران، بیشترین تاثیر در اجتماع توسط این افراد نخبه ریسکی اتفاق می افتد که متاسفانه به دلیل مهاجرت در حال کم شدن می باشند و غلظت افراد غیر ریسک پذیر در حال افزایش است.

 

نخبه های روابط عمومی و ارتباطات:

 

این افراد نیز غالبا در هر شغلی که قرار می گیرند بصورت مشخص می شوند. زیرا ارتباطات وسیعی دارند و با ارتباطات کار خود را جلو می برند. این افراد نیز اگر در موقعیت های مناسب جاگذاری شوند می توانند موثر شوند.

 

بطور کلی می توان گفت نخبه ها یا دارای استعدادهای شگفت انگیز ، صرفا محدود به شخص و یا اشخاصی خاص نمی شود. تقریبا تمام افراد نخبه هستند و این نخبه بودن زمینه های بسیار متنوعی دارد که شاید نیاز به کشف استعداد دقیق دارد.

 

اشتباه نیست اگر بگوییم ، هنر دولت استفاده صحیح از افراد جامعه در جای خود است. این همان شایسته سالاری است. یعنی با توجه به استعداد واقعی در موقعیت درست قرار بگیرند. مسلما همه افراد دارای استعدادهای خاص خود هستند. فردی که در یک شغل ناموفق است علاوهبر دلایل دیگری که ممکن است وجود داشته باشد، قطعا یکی از دلایل مهم هم عدم شایسته بودن برای آن جایگاه است ولی اگر در موقعیت دیگری قرار می گرفت حتما با اثر گذاری بسیار بهتر عمل می کرد.

 

به نظر من شایسته سالاری با شعار دادن امکانپذیر نخواهد بود و قطعا باید جامعه به دلیل نیازهای واقعی و بر مبنای سود و زیان بنگاه های اقتصادی مجبور به شایسته سالاری باشد. این هم فقط با داشتن جامعه ای سالم و دولتی سالم و دوری از فساد امکانپذیر است.

 

این حرف همان است که بعضی افراد می گویند، فقط کافیست که دولت به بعضی از حوزه ها کاری نداشته باشد تا آن حوزه ها خودش درست شود. البته این حرف شاید درست نباشد ولی نشان دهنده اعتماد ملت به دولت است